English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6829 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
illegaly U از طریق غیر قانونی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
property in action U مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
Other Matches
to lay down a rule U قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
automatic release date U تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
legitimating U عذر قانونی قانونی
legitimate U عذر قانونی قانونی
legitimates U عذر قانونی قانونی
legitimated U عذر قانونی قانونی
authorized stoppage U برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
way U طریق
how U از چه طریق
tao U طریق
how far <adv.> U به چه طریق
to what extent <adv.> U به چه طریق
in what way <adv.> U به چه طریق
via U از طریق
vi'a prep U از طریق
noway U به هیچ طریق
road U طریق خیابان
available by U در دسترس از طریق .....
equally <adv.> U به همان طریق
roads U طریق خیابان
by payment U از طریق پرداخت
officially U از طریق اداری
hereditarily U به طریق ارث
in no wise U بهیچ طریق
just as well <adv.> U به همان طریق
dy drawing lots U به طریق قرعه
similite U بهمان طریق
query by example U سئوال از طریق مثال
keyed in <past-p.> وارده از طریق کلید
volatility separation U جداسازی از طریق فراریت
in or after this manner بدینسان [بدین طریق]
in what manner U چطور بچه طریق
c U آموزش از طریق کامپیوتر
by tender U از طریق مزایده یا مناقصه
by acceptance U از طریق قبولی نویسی
prescriptive right U حق مالکیت از طریق مرورزمان
road haulage U حمل از طریق جاده
not even by [not even through] [not even by means of ] U نه حتی به وسیله [به طریق]
request mast U از طریق سلسله مراتب
cdc U جهت دهی خودکارپیام از طریق کد
request mast U گزارش از طریق سلسله مراتب
inch U پیمودن مسیر [به طریق آهسته]
interface U وصل کردن از طریق رابط
to direct traffic through U ترافیک را از طریق...هدایت کردن
unearned U از طریق کار به دست نیامده
administrative shippings U ارسال اماد به طریق اداری
administrative storage U انبار کردن به طریق اداری
door step selling U فروش از طریق مراجعه به خانوارها
noises U که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
air movement of patients U ترابری بیماران از طریق هوا
interfaces U وصل کردن از طریق رابط
noise U که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
trunk calls U مکالمه مشترکین از طریق ترانک
metabolize U دگرگون کردن از طریق متابولیزم
trunk call U مکالمه مشترکین از طریق ترانک
gradationally U به ترتیب درجه به طریق تصاعد
trunk connection U اتصال مشترکین از طریق ترانک
crossfertilize U پیوستن دونوع متفاوت از طریق لقاح
phoning U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phone U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
By hook or by crook. somehow. U هر جوری شده ( بهر طریق ممکن )
road haulier U حمل کننده کالا از طریق خشکی
continuous strip camera U دوربین عکسبرداری به طریق نوار مداوم
phones U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
monetization U پرداخت بدهی دولت از طریق انتشارپول
acoustic minehunting U روش اکتشاف مین به طریق صوتی
haulage U حمل و نقل کالااز طریق جاده
unix U از طریق اتصال سری به کامپیوتر دیگر
phoned U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
mail order U سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
types U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
type U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
active mine U مین منفجر شونده از طریق انعکاس امواج
distributions U عمل ارسال داده بویژه از طریق شبکه
distribution U عمل ارسال داده بویژه از طریق شبکه
typed U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
keyboarding U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
inland waterway consignment note U صورت ارسال بار از طریق ابراه داخلی
PGP U یات پرداخت از طریق اینترنت انجام میشود
pulse dialling U شماره گیری تلفن از طریق ارسال پالسهایی روی خط
continuous strip photography U عکاسی به طریق نوار مداوم عکسبرداری هوایی با نوارمداوم
key وارد کردن متن یا دستورات از طریق صفحه کلید
illumination by reflection U روشن کردن منطقه از طریق انعکاس یا شکست نور
extensive cultivation U بالا بردن مقدارمحصول کشاورزی از طریق استفاده از زمین
indict U تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
speculum U اینه طبی یاسپکولوم وسیله معاینه از طریق سوراخهای بدن
indicted U تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
DDE U دستیابی مستقیم از طریق کلید به داده دیسک یا نوار مغناطیسی
indicting U تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
stakhnovism U افزایش تولیداز طریق بالا بردن کمیت تولیدهر کارگر
indicts U تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
circulating U ثبات حرکتی که خروجی آن از طریق یک حلقه بسته به ورودی آن بر می گردد
daisy chain interrupt U یک سیستم وقفه که در ان دستگاههای جانبی از طریق گذرگاه به کامپیوتر وصل می شوند
null U مدار یا کابلی که به دو کامپیوتر امکان ارتباط از طریق پورت سریال میدهد
end U کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
modem U مدار یا کابلی که به دو کامپیوتر امکان ارتباط از طریق پورت سریال میدهد
ends U کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
protect home judustry U حمایت صنایع داخلی از طریق وضع حقوق گمرکی سنگین برواردات
ended U کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
polarized U ورودی ای که خصوصیتی دارد که باعث میشود فقط به یک طریق وارد سوکت شود
burn in U فرایندازمایش مدارها و مولفههای الکتریکی از طریق قراردادن انها در دمای زیاد یک کوره
hacker U فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
acupressure U روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
budding U تولید مثل غیرجنسی از طریق ایجاد قلمبه شدگی در بخشی از بدن جاندار
hackers U فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
irrationlism U اصول عقایدکسانی که رسیدن به مرحله یقین را از طریق اشراق والهام ممکن می دانستند
debt finance U افزایش سرمایه از طریق فروش سهام تامین محل برای پرداخت قروض و دیون
DLL U در ویندوز ماکروسافت و OS/2 کتابخانه برنامههای کاربردی که از طریق برنامه اصلی قابل فراخوانی اند
handing U سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
hand U سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
false U فایلهای ناخواسته بازیاب شده از پایگاه داده از طریق استفاده از کدهای جستجوی غلط
trade restrictions U جلوگیری از ورود کالاهای خارجی به کشور است از طریق وضع قوانین گمرکی و سودبازرگانی
menu display U روش محاورهای ارتباط باسیستم کامپیوتری از طریق سوال و جواب یا انتخابهای چند گانه
airborne alert U اماده باش به طریق هوابرد وسایل اعلام خطر نصب شده روی هواپیما
scientific socialism U بررسی سوسیالیسم از طریق امار وارقام و شواهد و مدارک و برمبنای اصول اقتصاد و جامعه شناسی
modem U کابل یا وسیلهای که به دو کامپیوتر امکان ارتباط از طریق پورت سریال بدون استفاده از مودم میدهد
expandsionism U اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
wide area network U شبکهای که ترمینالهای مختلف آن دور هستند و از طریق رادیو , ماهواره و کابل بهم وصل اند
standard U قانونی
standards U قانونی
legiskative U قانونی
lawless U بی قانونی
constitutional U قانونی
legal U قانونی
statutory U قانونی
medical jurisprudence U طب قانونی
anarchy U بی قانونی
official U قانونی
legal medicine U طب قانونی
normative U قانونی
formal U قانونی
licit U قانونی
legit U قانونی
canonical U قانونی
of age <idiom> U سن قانونی
forensic medicine U طب قانونی
regulars U قانونی
copyright U حق قانونی
copyrights U حق قانونی
wife's equity U حق قانونی زن
de jur U حق قانونی
statutory law U قانونی
de jure U قانونی
dejure U حق قانونی
illegality U بی قانونی
lawlessness U بی قانونی
lawful U قانونی
regular U قانونی
Apple filing protocol U روش ذخیره سازی فایل ها روی سرور شبکه که از طریق یک کامپیوتر Macintosh Apple قابل دستیابی است
forensic psychology U روانشناسی قانونی
covenant in low U شرط قانونی
statute U احکام قانونی
heir at law U وارث قانونی
forensic psychiatry U روانپزشکی قانونی
constructive notice U ابلاغ قانونی
constructive service U ابلاغ قانونی
warrants U اجازه قانونی
legal reserves U ذخیرههای قانونی
legal proceedings U اقدامات قانونی
fishing expedition U بازپرسی قانونی
forced sale U فروش قانونی
forensic medicine U پزشکی قانونی
warrant U اجازه قانونی
legal presumtion U فرض قانونی
warranted U اجازه قانونی
legal suit U دادخواست قانونی
de jure recognition U شناسایی قانونی
legal ohm U اهم قانونی
warranting U اجازه قانونی
legal monopoly U انحصار قانونی
legal reserves U ذخایر قانونی
cognizance U اخطار قانونی
legal medicine U پزشکی قانونی
legal capacity U صلاحیت قانونی
legal circumstantial evidence U اماره قانونی
legal deposit U سپرده قانونی
legal domicile U اقامتگاه قانونی
legal easement U حق ارتفاق قانونی
legal guardian U ولی قانونی
legal impediment U مانع قانونی
statutory U قانونی مقرر
legal heirs U ورثه قانونی
unlawful U غیر قانونی
underage U کمتراز سن قانونی
impedimenta U موانع قانونی
legal capacity U اهلیت قانونی
legal interest U بهره قانونی
legal asset U دارائی قانونی
statutes U احکام قانونی
legal guardianship U ولایت قانونی
legal liability U بدهی قانونی
barrister at law U وکیل قانونی
assize U نرخ قانونی
judicial arbitrator U داور قانونی
juridical U قانونی شرعی
jurisdication U اختیار قانونی
action at low U اقدام قانونی
legal interest U ربح قانونی
lawfulness U قانونی بودن
legal action U اقدام قانونی
Recent search history Forum search
2purchase off the registry
1The present situation in Afghanistan is quite problematic. The country has very little in the way of existing infrastructure, and no real prospects for economic growth aside from the illegal drug trad
2reintroduce?
0coopling
0یک سیستم وقفه که در ان دستگاههای جانبی از طریق گذرگاه به کامپیوتر وصل می شوند
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com